من برگ پاییزم می ریزم و می ریزم
آدم های زحمت کش جارو می کنند من رو
میرم به یک کناری می گم آقای شهرداری
چقدر تو زحمتکشی کار می کنی، جارو می کشی
اما اونا صدامو نمی شنوند انگاری
به برگ دیگه میگم آهای آهای رفیق جون
چه خشک و خالی شدی؟ رفیق می گه: من و تو
مثل رنگین کمونیم که عشق این و اونیم
وقتی که رنگ های ما میشه مثل شِرشِره ها
باد که میاد تو هوا پرواز می کنیم داد و بیداد می کنیم
جارو ما رو که هُـل میده میریم سمت گوشه ای از خیابون
وقتی که ما رو می شکنند صدا میدیم چه بدجور
ما همیشه رنگی هستیم بال و پرها رو بستیم